مرگ و زندگی


shahre khamosh

به آخر خط رسیده بودم… باید بهش ثابت میکردم دوستش دارم… خیلی عصبانی بودم.. گفت:اگه دوستم داری رگتو بزن… گفتم مرگ و زندگی دست خداست… گفت:دیدی دوستم نداری؟ خیلی بهم بر خورد تیغو برداشتم رگمو زدم… وقتی تو آغوش گرمش جون میدادم آروم زیر لب گفت:اگه دوستم داشتی چرا تنهام گذاشتی؟

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:55 توسط raha| |


Power By: LoxBlog.Com